خودآفرینی ،توسعه فردی سفارشی سازی شده

خودآفرینی ،توسعه فردی سفارشی سازی شده
استعدادهای من در چه زمینه ای بوده ؟
من به چه کسب وکاری علاقه دارم؟
انجام کدام مهارت حال من را خوب می کنه؟
شما هم با این سوال ها مواجه شدین؟
امروز می خوام در موردیک موضوع بسیاار جالب به نام خودآفرینی ،توسعه فردی سفارشی سازی شده بنویسم.برای شما هم پیش اومده که در یک مقطع سنی مثلا کودکی به این فکر کنین که زودتر دوران مدرسه تمام بشه تا از صبح بیدار شدن ،درس هایی که دوست ندارید و…خلاص شید؟
یا در دوران دبیرستان تمام آرزوهایتان در دانشگاه رفتن خلاصه بشه و از خواب وخوراک ،تفریح و بازی و..بزنین تا در دانشگاه قبول بشید با این هدف که بعد از دیگه راحت می شید؟
یا در دوران دانشگاه هم به علت دوری از خانواده ،نداشتن درآمد و…به این فکر کنین که زودتر تموم بشه تا یک شغل و کسب وکار داشته باشین و از این وضعیت بیرون بیاین؟
ظاهرا در هر سن وشرایطی داشتن مشکل و چالش بخش مهمی از اون مقطع را تشکیل می ده وما بعد از گذراندن اون سن آرزو می کنیم دوباره به اون سن برگردیم.
من هم در روزگاری که کارمند بودم حال خوشی نداشتم تا قبل ازآن فکر می کردم اگر از سرگردانی بیکاری خارج شوم دیگر مشکلات از بین رفته است.
تا اینکه یگ روز بااین سوال مواجه شدم که استعدادهای من در چه زمینه ای بوده ؟
من به چه کسب وکاری علاقه دارم؟
انجام کدام مهارت حال من را خوب می کنه؟
آیا باید همین مسیر را که اومدم باید ادامه بدهم؟
آیا تا این سن مثلا 35سالگی ،مسیری که از لحاظ تحصیلی ،شغلی و..اومدم انتخابی بوده؟
برای ادامه مسیر زندگی باید همین رشته ،شغل را ادامه بدهم؟
دیدم که من اصلا از قدرت انتخاب آگاهی نداشته ام و فکر می کردم همین مسیر را باید به هر سختی طی کرد.اصلا من از خودم ،توانمندی ها ،استعدادهایم شناخت نداشته ام که متناسب با اون انتخاب کنم .
البته ناگفته نماند در بعضی از مواقع اون قدر شرایط سختی داریم که پاگذاشتن در مسیر موجود بهترین و کم هزینه ترین مسیر است و شما وقتی فقط باید یک مسیرپیش رو داری دیگه قدرت انتخاب از بین می ره.
خوب این سوال باعث شد تا شروع به جستجو کنم.بابا گوگل بهترین راهنماست.اول می خواستم از علاقه های خودم سر دربیارم.واقعیتش در روزهای اول به پاسخ درستی نرسیدم.
یک فرهیخته می گه سوال های درست منجر به پاسخ درست می شه اما من نمی دانستم چه سوالی بپرسم تا به پاسخ درست برسم.
ناامیدی دوباره به سراغم اومد و بعدی از چند روزی حال خوب دوباره به شرایط قبل برگشتم شاید هم بدتر،چون تلاش اندکی کرده بودم وبه جواب نرسیده بودم غافل از اینکه این سوال یک شروع است و باید برای رسیدن به پاسخ به این مهمی باید گاهی زمانی طولانی تلاش کرد تا بقیه عمر را با آرامش بیشتر سپری کرد.
به دنبال پاسخ این سوال به سراغ کتاب ها رفتم،در رویدادهای استارتاپی مثل استارتاپ ویکند یا رویدادهای هفتگی مثل همفکر،شیراز مارکتینگ و….شرکت کردم اما با دیدن افرادی که به عنوان مسئول برگزاری این رویدادها بودند بیشتر با خودم کلنجار می رفتم که می بینی این افراد دارند علاقه هایشان را دنبال می کنند اما تو هنوز درگیر یافتن علاقه هستی تا اینکه یک روز در ذهنم جرقه ای زده شد که باید اتفاقات و موارد مثبت را دید و گروهی واتس آپی به نام خوشفکران مثبت اندیش راه اندازی کردم.اگر فردی در زمان نداشتن مشتری در مغازه کتاب مطالعه می کرد یا پشت خط عابر پیاده در چهارراه می ایستاد و….عکس می گرفتم ودر گروهی که بدون اجازه و دعوت از افراد اونها را عضو کرده بودم می گذاشتم.
این مثبت اندیشی به صورت آروم آروم باعث شده تا به این باور برسم که یافتن پاسخ سوال و موفقیت یک شبه نیست و باید ضمن استمرار در مسیر آهسته وپیوسته پیش بروم.
باور به آهسته وپیوستگی و نه تند و خستگی باعث شده تا دامنه ای با نام گاماس گاماس را ثبت کنم و لوگو ومطالبم حول همین عنوان باشه
به صورت کاغذی یک استارتاپ به نام گاماس گاماس راه انداختم که خودم هم نمی دانستم دقیقا قراره چه ارزشی را به مردم ارائه بدهم.
دوست و مربی خوب جناب آقای امرایی در یک استارتاپ ویکند کلی من را راهنمایی کرد و با سیستم چرخ زندگی آشنا کرد که باعث شد بخشی از فعالیت هایم هدفمندتر بشه ولی هنوز هم مردد بودم.
نمی دانم با سیستم فیلتر یا توجه مغزی چقدر آشنا یی دارید؟
منظورم این هست که اگر شما به هر چیزی توجه کنید مغز سعی می کنه همون شرایط یا امکانات را بیشتر ببینه،مثلا من از روزی که از یک نیسان قشقایی قرمز رنگ خوشم آمد بیشتر در خیابان ها می دیدم در حالیکه قبل از آن هم از این ماشین زیاد در خیابان ها بوده و من توجه نمی کردم.
توجه من بر موضع علاقه ،استعداد و….و راه اندازی یک کسب وکار بر همین مبنا باعث شد تا ذهنم بیشتر توجه کنه و کتاب ها وافراد مرتبط با این حوزه را بیشتر ببینم.
روزی که ذهنم مشغول بود و به این فکر می کردم تا اسم گاماس گاماس را بردارم به واژه ای رسیدم به نام خودآفرینی ،این واژه از ترکیب دو کلمه خودشناسی و کارآفرینی ایجاد شد و ودقیقا منطبق بر سوال اصلی من بود.
با یک حس خوب شروع با فعالیت به این نام کردم و اولین وبینارم در ایسمینار قبل از فراگیر شدن کرونا بود در حالیکه خیلی از افراد نمی دونستند وبینار چی هست.
با تولد خودآفرینی با واژه توسعه فردی بیشتر آشنا شدم .البته در هیچ دوره توسعه فردی شرکت نکردم اما با توجه به علاقه ام به مطالعه وکتاب متوجه شدم که باید در زندگی چرخ خود را تنظیم کرد و ابتدا از ارزش های وجودی آگاه شد.
استعدادهای خود را شناخت و برمبنای مهارت های خود و نیاز دنیا اقدام به راه اندازی کسب وکار کرد.اما این آغاز یک فعالیت با انسجام بهتر بو د.استمرار در این مسیر منجر به خلق سوال های جدیدتر،برندسازی و شناخته شدن با این عنوان یعنی خودآفرینی بود
من اکنون ایمان دارم که با توجه به استعدادها ،توانایی ها و…برای هر فرد باید یک برنامه توسعه فردی مجزا نوشت یعنی کاملا شخصی و سفارشی
اگر ما همراه چند نفر به یک رستوران برویم و فقط یک غذا مثلا بزقورمه قشقایی داشته باشه احتمال این که همه خوششان نیاد زیاده پس باید هر فرد متناسب با علاقه وذائقه خودش غذا را انتخاب کنه در مورد توسعه فردی هم همین صادق هست
باید با تجزیه وتحلیل هر فرد متناسب با شرایط اون برایش توسعه فردی نوشت.خودآفرینی یعنی توسعه فردی سفارشی شده که در پست های بعدی بیشتر در این خصوص می نویسم
شما چه قدر خودتان را می شناسید؟
سه تا از مهم ترین ارزش های وجودی شما چیه؟
شما به چه مهارت هایی علاقه دارید؟
و……
دیدگاهتان را بنویسید