چگونه بر اهمال کاری غلبه کنیم؟
ساعت 1بعد از نیمه شب و خوابم نمی برد.البته باید هم خوابم نبرد.وقتی که بعدازظهر سه ساعتی خوابیده باشم.این خواب بعدازظهر جز ضرر برای من چیزی ندارد.چون وقتی از خواب بیدار می شوم بسیار بدخلق هستم و به دلیل وجود سردی بدنم که خواب بعدازظهر برای آن سم است،بلافاصله باید چای نبات بخورم.از آن طرف شب زود به رختخواب نمی روم و روز بعد هم دیر از خواب بیدار می شوم واین یعنی مختل شدن نظم درونی و بیرونی زندگی ام.عنوان نظم درونی را از متمم یادگرفتم.من 3053روز است که عضو متمم هستم.واقعیتش همین امروز به پروفایل که نگاه کردم متوجه این عدد شدم واما منظورم تعداد روز عضویتم نیست.
می خواهم به این نکته اشاره کنم که برای یافتن راه حل برای مساله هایی که دارم ،مدت هاست دارم شاگردی می کنم.اما دردی دارم به نام اهمال کاری که عین یک دیو سدراه انجام کارهای اولویت دارم می شود.به سراغ چندین کار فاقد اولویت می روم تا دلخوش باشم که کاری انجام می دهم اما کاری که برایم اولویت دارد را انجام ندهم.
آموزش زبان از چندین سال قبل دغدغه ام بوده است و مدام آن را عقب انداخته ام ،شاید باورتان نشود از دوران دانشجویی در سال 1379،هر بار هم عاملی را برای نیاموختن زبان ،بهانه کرده ام.بی پولی،تاهل ،کارمندی و…اما دلیل اصلی، اهمال کاری ست.از سال 1392هم به سراغ کتاب 504رفته ام وهنوز یک بار این کتاب و لغات آن را تمام وکمال تمرین نکرده ام.یک بار در کلاس چندروزه استاد جاوید در شیراز حاضر شدم.قبل از آن برگه های 504 را از اینترنت دانلود می کردم.سپس کتاب 504را خریدم.بعد از آن هم اپلیکیشن 504.اما تمام نشده.
این یک نمونه از فعالیت های نیمه تمام من است.اما امسال و بعد از دو یا سه سال اهمال کاری برای آیلتس ،از دو ماه پیش کلاس خصوصی آیلتس را شروع کرده ام.گذشته از هزینه ای که پرداخت می کنم ،وقتی که می گذارم و مشغله های خاص،مدام انجام تمرین ها را عقب می اندازم.کار را تا دقیقه 90موکول می کنم.به سراغ کتاب های توسعه فردی می روم،به سراغ نوشتن می روم و….
اما یکبار هم شده تصمیم گرفتم بر این درد به ظاهر قوی یعنی اهمال کاری غلبه کنم.اگر سراغ متمم رفتم ،نخواهم چندین موضوع را مطاله کنم.فقط روی مدیریت زمان تمرکز کنم و با یادگرفتن مهارت مدیریت زمان و برنامه ریزی بر این دوست ناباب غلبه کنم.
به گمان خودم ،من آدم فعالی هستم اما باید بهره وری ام را بالا ببرم.برای همین هم سعی کرده ام به فعالیت هایم تمرکز بدهم و فعالیت هایی در راستای اهداف اولویت دارم انجام بدهم.اما خواب دیروز بعدازظهر باعث شد تا نیمه شب فیل من یادهندوستان کند و در پی یک فعالیت مفیدباشم.ابتدا کتاب زبان را برداشتم و ندای درونی گفت تو آدم صبح هستی و زبان را بگذار برای فردا صبح.گفتم خوب دلیل درستی داری،چون 50صفحه مطالعه روزانه را انجام ندادی برو سراغ آن ،دوباره ندا گفت ،تو که زبان نخواندی مطالعه را هم بی خیال شو ویک فیلم ببین.
لپ تاپ دوست داشتنی را برداشتم وبه سراغ سخنرانی دکتر دیسپینزا در خصوص نقش طرز فکر بر زندگی رفتم که قبلا تا اواسط سخنرانی را دیده بودم و خلاصه برداری کرده بودم.دقایقی نگاه کردم ودوباره ندای درونی به سراغم آمد وبه این نتیجه رسیدم که چون قبلا اوایل این سخنرانی را دیده ام و به پایان نرسانده ام پس بی خیال شوم و یک فیلم دیگر راببینم که فایل مربوط به دن لاک را دیدم.
دن لاک در یک جایی شبیه پارک نشسته بود و با فردی به نام عمر صحبت می کرد.که دقیق تر این می شود که ،عمر یک فرد بود که با افراد موفق مصاحبه می کند واین بار به سراغ دن لاک آمده بود .این پسر جذاب هنگ کنگی که از 16سالگی وارد کانادا شده بود.دن لاک از مسیر موفقیتش گفت.اینکه 14یا 15حرفه را امتحان کرده بود و شکست خورده بود.حتی یک بدهی 150هزاردلاری هم بالا آورده بود.
حرکت کونتومی اش هم پیدا کردن یک کوچ بود که به طریقی خاص با او ارتباط گرفته بود وبا شاگردی آن کوچ وارد کار آگهی نویسی شده بود وبعد از آن هم از طریق یک مربی دیگر وارد دنیای دیجیتال شده بود.
من این مصاحبه یک ساعته را دیدم و یاد گرفتم که راز موفقیت در یافتن یک مربی است.یک مربی باخرد و باتجربه و ماندن در کنارش و یادگرفتن.دن می گفت با کتاب خوندن و فیلم دیدن فقط دانش کسب می کنید و مهم خرد داشتن است.من دانش را به داس تعبیر می کنم یعنی درو کردن اطلاعات و خرد را به الک ،یعنی جدا کردن چیزهای غیر مفید از مفید ها
درست است که اهمال کاری باعث شده بود تا بعدازظهر بخوابم وتمرین های زبان،مطالعه و…را پیگیری نکنم وسبک زندگی مورد نظرم حاصل نشود اما باز یک مطلب مهم یادگرفتم وآن شاگردی کردن در کنار یک استاد و کوچ است.پس اگر می خواهیم به دانسته هایمان عمل کنیم باید در کسب وکاری که دوست دارم یک کوچ معتبر پیدا کنیم و یاد بگیریم وعمل کنیم وبمانیم وبه مرور خردمند شویم وگرنه در زندگی وکسب وکار به نتیجه خاصی نمی رسیم.
من هم بر اهمال کاری غلبه کردم ونوشته امروزم را نوشتم.نوشته ای که در راتسای اهدافم یعنی خودآفرینی ست.خودآفرینی یعنی انجام کارهای اولویت دار .یعنی پیگیری اهداف.یعنی ترکیب دوشت داشتن ها با دغدغه ها.یعنی غلبه بر موانع.یعنی یادگرفتن مهارت مدیریت زمان،یعنی یادگرفتن مهارت یادگیری.یعنی به دنبال یک کوچ بودن.یعنی تمرکز بر نتیجه گرفتن.
البته این مسیر ،مسیر راحتی نیست.منظورم مسیر تغییر است.برای پروانه شدن باید از پیله بیرون آمد ومتحول شدن به در حرکت بودن و تلاش مداوم ومستمر بستگی دارد.قطعا در طی این مسیر چالش وجود خواهد داشت.قطعا موانعی مثل اهمال کاری ،ترس،تنبلی و تردید وجود خواهد داشت.اما هر کرم ابریشم چون می خواهد پروانه شود باید تا رسیدن به آن هدف والا وپرواز کردن ،بر این چالش ها غلبه کند.زمانی پروانه شدن ارزشمند است که براین چالش ها غلبه شود.زمانی پروانه شدن زیباست که از پیله خارج شوی ،از دایره امن.از جایی که برای پا گذاشتن در دنیای جدید،تعدادزیادی موانع وچالش خواهیم داشت.اما برای پروانه شدن باید حرکت کرد واقدام کرد.برای پروانه شدن اگر در پیله بمانیم ،سرنوشتی جز مرگ نخواهیم داشت.البته که اولا باید پیله را بشناسی و وسپس برای غلبه بر آن و پروانه شدن گام برداری.من از طریق خودآفرینی می خوام از پیله خود خارج شوم و پروانه شوم.
دیدگاهتان را بنویسید