چگونه صبح را شروع کنیم؟
چگونه صبح را شروع کنیم؟
چگونه صبح راشروع کنیم؟البته شاید به نظر بیاید که این سوال از اساس مشکل دارد.چون عده ای فکر می کنند صبح چه ما بخواهیم وچه نخواهیم شروع می شود.شروع صبح که دست ما نیست.پس دلیلی ندارد که این طوری سوالی پرسیده شود تا بخواهیم جوابی برای ان پیدا کنیم.بله ،هر روز خورشید از مشرق طول می کند و اینکه من صبح راشروع کنم ربطی به خورشید و..ندارد.اتفاقا هدف از این سوال این است که ما بدانیم در طول زندگی ،ما نمی توانیم بروی محیط بیرونی تاثیر بگذاریم.یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم صبح شروع می شود و طبق یک نظم ،زندگی ادامه پیدا می کند.اما مساله اصلی این است که من و یا شما که در درون این جهان منظم قرارداریم ،چگونه از فرصتی که در اختیارمان گذاشته شده بهره می بریم.
منظور از اینکه چگونه صبح خود راشروع کنیم،اتفاقات ذهنی و رفتاری ست که هنگام صبح ،توسط ما رخ می دهد.فرض کنیم من برنامه ریزی کرده ام که سحرخیز باشم.برای رسیدن به این هدف نهایی باید اقداماتی را انجام دهم.هدف نهایی من سحرخیزی و بیدار شدن در ساعت 5صبح است.اما برای رسیدن به این هدف نهایی ،آیا همین که از الان تصمیم به بیدار شدن در 5صبح فردا بگیرم کافی است؟
قطعا این گونه نیست.من می دانم که هر فرد در شبانه روز به 8ساعت خواب مفید نیاز دارد.پس برای اینکه طبق این استاندارد,عمل کنم تا سلامتی من و سرحال بودن من هم حاصل شود ،باید9شب خواب باشم.فرض کنیم 8ساعت زیاد باشد من تصمیم می گیرم 7ساعت بخوابم پس باید ساعت 10شب خواب باشم.پس هدف اصلی من که بیدارشدن در 5صبح است ،به خوابیدن من در ساعت 10سب ارتباط زیادی دارد.عامل بعدی این است که من در طول روز به گونه ای برنامه ریزی کنم تا در ساعت 10شب خواب باشم.برای رسیدن به این هدف باید بعدازظهر نخوابیده باشم،قهوه و..که باعث دیرخوابیدن می شود را نخورده باشم،برناتمه ریزی من برای آمدن مهمان ورفتن به مهمانی در همین راستا باشد. در صورتیکه متاهل باشیم ،باید با خانواده به یک توافق برسیم که قبل از ساعت 10شب ،تلویزیون خاموش باشد و بر محیط خانه خاموشی حاکم باشد.
پس همفکری و مشورت با خانواده در این زمینه نقش اساسی دارد.عامل بعدی ،میزان تحرک و فعالیت روزانه ما می باشد.اگر در طول روز به اندازه کافی فعالیت بدنی و فکری هدفمند نداشته باشیم دغدغه های ذهنی باعث می شود تا به خوبی خواب نرویم.یعنی برای طول روز اگر برنامه ریزی نکنیم و کارهای اولویت دارمان را انجام ندهیم ،شب به خوبی نمی توانیم بخوابیم و شاید گاهی اصلا دلیلی برای سحرخیزی نداشته باشیم.
من برای سحرخیزی اهدافی دارم که اینجا می نویسم شاید نوشتن این اهداف به درک بیشتر این موضوع کمک کند.من در راستای رشدو توسعه فردی ام ،به این نتیجه رسیدم که از یک روش منحصربفردی اقدام کنم.چون معتقدم توانایی های من با دیگران متفاوت است.پس روشی را ابداع کردم با نام خودآفرینی.هدف من هم از رشد و توسعه فردی ،راه اندازی کسب و کاری مبتنی بر توانایی های فردی،تجارب زندگی و تخصصم بود.
برای خودآفرینی ،متوجه شدم که طرز فکر و سبک زندگی من نیاز به یک تغییرات اساسی دارد.برای انجام این تغییرات باید نقاط ضعف خودم را می شناختم و سپس برای رفع این نقاط ضعف آموزش های مناسب و موثری را می دیدم.به همین دلیل تصمیم به ادامه تحصیل در کارشناسی ارشد مدیریت گرفتم.چون تحصیلات کارشناسی من رشته مهندسی برق بود و به این نتیجه رسیده بودم که ادامه تحصیل در این رشته مطابق با علاقه من نیست.پس از آنکه در کارشناسی ارشد EMBAفارغ التحصیل شدم ،شروع به مطالعه کتاب های مفید در این زمینه کردم.چون هدف اصلی ام راه اندازی کسب وکار مورد علاقه بود،باید اقدام به خودشناسی می کردم.اتفاقا تحصیل در رشته مدیریت و آشنایی با استراتژی و سوات باعث شد تا من اقدام به پیاده سازی سوات برروی خودم کنم.
در سوات شما اقدام به شناسایی نقاط قوت و ضعف که درونی است می کنید و تهدیدها وفرصت های بیرونی را هم در نظر می گیرید و بر اساس آن اقدام به تدوین استراتژی می کنید.یعنی اینکه برای ورود به بازار از چه روشی باید اقدام کنید.من برای شناخت نقاط قوت وضعفم ،با ارزش های فردی،عادت ها،چرخ زندگی،شخصیت فرد،ضمیرناخودآگاه ،طرز فکر و…آشنا شدم.
قطعا شخصیت فعلی ما به یکباره شکل نگرفته و حاصل ژن و محیط می باشد.در مورد ژن که کاری از دست مان بر نمی آید ولی در مورد محیط که منظور محیط خانواده،مدرسه ،محله ای که زندگی کردیم ،است ،می دانیم نقش تعیین کننده ای در بوجودآمدن من فعلی داشته اند .پیس این آگاهی باعث می شود تا برای شناخت خود و از بین بردن نقاط ضعف با دید بازتری اقدام کنیم.البته که تاکید بر نقاط قوت کار راحت تر و منطقی تری است.
البته بعضی از نقاط ضعف می توانند نقش موانع را در مقابل بهره برداری از نقاط قوت مان ایفا کنند که می بایست برای رفع آنها ابتدا باید آنها را شناخت و سپس با اراده واستمرار و صبوری اقدام به فعالیت کرد.
تا حدودی از مطلب ابتدایی دور شدیم.منظور من این بود که شما اگر برای زندگی تان هدف داشته باشید،و انتخاب این هدف اصلی بر اساس مطالعه و تحقیق صورت گرفته باشد ،پس از آن می بایست طرز فکر و سبک زندگی را برای رسیدن به این هدف تنظیم کنیم.
من هم اگر به سحرخیزی علاقه دارم،به خاطر نقش موثر و ویژه آن در رسیدن به اهدافم می باشد.مطالعه 50صفحه از کتاب هایی که در راستای این هدف تهیه کرده ام،خلاصه نویسی و عمل کردن به این کتاب ها وهمچنین نوشتن روزی 1000کلمه در وب سایت بر اساس این مطالعات صورت گرفته از اهداف کوچک من برای رسیدن به آن هدف بزرگ می باشد.
انجام هرروزه این فعالیت ها منجر به شکل گیری عادت های جدید در من می شود.تمرکز بر این فعالیت ها باعث می شود تا طرز فکر من به مرور دچار تغییر شود و همه فعالیت های ذهنی و فیزیکی ام در راستای راه اندازی کسب وکار مورد علاقه شکل گیرد.پس برای سحرخیز شدن و شروع یک صبح متفاوت به پیش زمینه هایی نیاز داریم که من در این نوشته سعی کرده به آنها اشاره کنم.اما لازم به یادآوری است که مطالعه کتاب های رشد وتوسعه فردی من را با مفهومی به نام کوچینگ آشنا کرد.
در نوشته های آینده راجع به این موضوع می نویسم و کتاب های مرتبط را معرفی می کنم.
دیدگاهتان را بنویسید